مردم عزیز ایران، خواهران و برادران، و نسلهای نوخاستۀ کشورمان!
چهل سال پیش ملت ایران برای نجات از قید و بند استبداد سلطنتی، که جانشان را به لب رسانده بود، و حدّ خودکامگی و بیاعتنایی به مردم به جایی رسیده بود که "شاهنشاه آریامهر محمدرضاشاه پهلوی" خطاب به ملت ایران - که صاحبان اصلی کشورند - گستاخانه میگفت: "یا عضویت در حزب رستاخیز را که خود ساختهام بپذیرید و یا کشور را ترک کنید."، ناچار دست به قیام و انقلاب زدند تا بتوانند به زندگی در وطنشان ادامه دهند.
۱-
کلمۀ "جمهور" از لحاظ لغوی یعنی "عامّۀ مردم"، و حکومت "جمهوری" یعنی حکومتی که در آن قدرت ناشی از
ارادۀ عامّۀ مردم میباشد، نه هیچ مقام و منصب دیگر، اعم از شاه، ولیّ فقیه، رهبر، رئیس جمهورِ
مادامالعمر و غیره - و مظهر آن مجلس شورای ملی مرکب از نمایندگان واقعی مردم است. رئیس چنین
حکومتی، که رئیس جمهور نامیده میشود، برای مدّت محدودی - چهار یا پنج سال - به طور ادواری انتخاب
میگردد. در رژیم جمهوری هیچ مقامی از انتخاب مستثنی نیست و حکومت جمهوری به موجب تعریف خود ایجاب
میکند که تمامی حکومتگران به طور ادواری تابع انتخاب مجدّد باشند. از اینرو در رفراندوم
احتمالی آینده برای انتخاب نوع رژیم، هیچ نظامی که دارای مقام یا مقاماتی غیر انتخابی، غیر ادواری، یا
موروثی باشد، به عنوان گزینه مطرح نمیگردد، چرا که ناقص جمهوری و دموکراسی است.
۲-
دموکراسی و دموکراتیک، یعنی "حکومت مردم، برای مردم، به دست مردم". دموکراسی به معنایی که معمولاً در
ممالک غربی از آن استنباط میشود متضمّن نظریۀ تفکیک قوا، آزادی انتخابات، حکومت قانون و آزادی نطق و
بیان و قلم و غیره است. حال آنکه دموکراسی واقعی تنها آزادیهای دموکراتیک نیست، بلکه در عین حال
حقوق دموکراتیک را هم شامل میشود، که بدون تأمین و تضمین آن در جامعه، آزادیهای
فوقالذکر فقط به یک پردۀ فریب و یک نقاب تزویر مبدّل میشود. درست است که در حکومت
دموکراتیک قدرت عالی در دست مردم است، امّا، تودۀ مردم برای اینکه آمادۀ بهرهبرداری از چنین حقّی
باشند، باید نخست از غم نان آزاد گردند. حقوق دموکراتیک برای دموکراسی جنبۀ مضمونی دارد. حقوقی مانند
حق داشتن کار، حق استراحت، حق تحصیل، حق درمان، حق تأمین دوران پیری، حق تأمین دوران بارداری، حق زنان
به برابری با مردان در همۀ عرصهها، حقوق اقوام و ملّیتها در برقراری خودمختاری در وطن واحد
و امثال آن، محتوای زندگی آزاد و انسانی هر شهروند است. و اگر این حقوق تأمین و تضمین نگردد، آدمیزاد
از زندگی در خورِ نام و مقام تاریخی خود محروم است. به همین جهت است که ما میگوییم، حقوق دموکراتیک
برای دمکراسی اهمیت محتوایی و مضمونی دارد. چه سودی از آزادی، وقتی انسان بیکار است، نان شب ندارد،
بیمار است، بیسواد است، در قید ستم قومی است، به عنوان زن و مادر دچار حرمان در خانواده و جامعه
است، در سنّ سالخوردگی بیکس و کار است و محکوم به مرگ در تنهایی، گرسنگی و بیماری است.
۳-
سکولاریزم و سکولار، یعنی جدایی دین و مذهب، یا در واقع جدائی هر نوع ایدئولوژی، چه دینی چه سیاسی، از
حکومت. چرا که در تمامی نظامهای ایدئولوژیک، پیروان مرام و مسلک و دین و مذهبی که مورد قبول و حمایت
همین حکومت و دولت میباشد بر دیگران رجحان و برتری دارند، از اینرو برای استقرار دموکراسی واقعی باید
حوزۀ سیاست و دیانت از هم متمایز و مجزّا شوند، و حکومت برابری حقوق صاحبان ادیان، مذاهب و
آئینهای مختلف را به رسمیت بشناسد، همۀ آنها را به عنوان شهروند محترم بشمارد و از
هیچکدامشان جانبداری نکند. سکولاریزم با چنین دینی کوچکترین تناقض و تعارضی ندارد. در نظام
سکولار هر فرد دینداری حق دارد آزادانه به انجام فرایض دینی خود بپردازد، بیآنکه آزادی دیگران را
سلب و یا محدود کند. دین، مذهب و یا ایدئولوژی سیاسی کسی نه مایۀ امتیاز اجتماعی اوست و نه سبب
محرومیتش از حقوق اجتماعی. باید پذیرفت که "جایگاه اصلی دین، وجدان آدمیان است، نه سیاست، نه اقتصاد و
نه مدیریت."
ضمناً هر شهروندی در داشتن و یا نداشتن دین و مذهب آزاد است و هیچکس حق تحمیل عقاید خویش را به
دیگری ندارد.
اینک سخنی چند با برخی از قشرها و گروههای اجتماعی مردم ایران داریم:
سروران گرامی روحانیت شیعۀ ایران!
اگر از نظر شما چهل سال حکومت جابرانۀ کسانی که خود را علما و رهبران شیعه مینامیدند و مینامند،
موجب اعتلاء مقام، شهرت و جایگاه اجتماعی تشیع و روحانیّتش شده و سبب افزایش پیروان و هوادارانش گردیده
و نسلهای نوخاسته را مذهبیتر و پایبندتر از نسلهای پیشین به مراسم عبادی دین اسلام و
مذهب شیعه به بار آورده، شما حق دارید در بقا و دوام حکومت "ولایت فقیه" پافشاری کنید؛ و اگر چنین
نبوده - که نبوده - و شما بیلانی به شدت منفی در دست دارید، بهتر است سکوت و بیتفاوتی را کنار گذاشته
و برای نجات کشورمان و حفظ الباقی حرمت و منزلت تشیع و روحانیتش دست به کار شوید.
توجه فرمائید که مهدی بازرگان، شخصیّتی که اوّلین دولت پس از انقلاب را تشکیل داد و آیتاللّه امام
خمینی کابینه او را "دولت امام زمان (ع)" نامید، سه چهار سال پس از انقلاب، چنین نوشت:
"... اثر سوئی را که قضات شرع و دادگاههای انقلاب، با زندانها و پاسدارانشان و با
نمایشگریها و درسهای تلویزیونی، در افکار و اذهان مردم این مملکت ایجاد کردهاند، فقط
خدا میداند چه اندازه است! بدتر از آن و دردناکتر از همه چیز بیزاری و بازگشتهایی
است که در ایمان و علاقۀ مردم از مسلمانی و روحانیت و اسلام به بار آورده است! بسیارند مردان و زنان
پیر و جوان که صاحب اعتقاد و عشق به خدا و پیرو قرآن و پیغمبر و امامان بودهاند، و حالا با عمل
قضات شرع و دادگاهها و با رفتار مأمورین تفتیش و تحمیل عقاید و احکام، از دین خدا برگشتهاند،
نماز و حجاب و دعا را کنار انداخته بد میگویند و اظهار میکنند که آنچه در کتاب و پای منبر از عدالت و
رحمت و حقیقت شنیده بودیم دروغ بوده، اسلام واقعی چیزی است که میبینیم و محمد و علی هم مثل اینها
بودهاند."
وی ادامه میدهد: "در نامهای خصوصی به تاریخ ۶۲/۵/۱۰ برای امام نوشته بودم که با کمال تأسف امروز ما
به جای "یَدخُلونَ فی دین اللّه افواجاً" [مردم گروه گروه وارد دین خدا میشوند] شاهد "یَخرُجون
من دینِ اللّه افواجاً" [مردم گروه گروه از دین خدا خارج میشوند] هستیم."
(۳)
اصلاحطلبان عزیز اعم از زن و مرد و جناب سیّد محمد خاتمی پیشرو اصلاحطلبان!
ما آرزومند بودیم که بیست سال تلاش ناموفقتان شما را به درک و پذیرش این نکته رسانده باشد که
نظام "ولایت فقیه" استبداد دینی بوده و به گفتۀ علمایِ عالیمقام دینِ اسلام، بدترین و منفورترین نوع
استبداد میباشد.
در واقع مقدمترین و اصلیترین اصلاحی که در نظام جمهوری اسلامی باید به عمل آید زدودن اصول
۵ و ۱۱۰ و متفرعات آنها از قانون اساسی است. بدون انجام چنین عملی سرگرم و امیدوار کردن مردم با
"اصلاحاتی" در داخل چهارچوب همین نظام، اغفال و فریب مردم است.
عزیزان! ما به شما توصیه میکنیم با توجه به واقعیات موجود و انکارناپذیر باور کنید که این نظام
اصلاحناپذیر است و این امر را به هوادارانتان، به هر وسیلهای که صلاح میدانید، تفهیم
کنید، تا اکثریت مردم ایران برای جایگزین کردن این نظام منفور با یک رژیم سکولار دموکراتیک متّحد و
آماده شوند.
خواهران و برادران اصلاحطلب! شیادان تبهکاری که در کسوت روحانی حکومت ایران را غصب کردهاند، نه
دین دارند و نه وطن. دین در دست این جماعت ابزاری است برای فریفتن و گمراه کردن تودۀ مردم.
این جماعت بیوطناند و کشور ما را یک پایگاه میشمرند، نه بیشتر. تا از نیروی انسانی،
منابع طبیعی و درآمد آن برای تبلیغ و پیشبرد نوعی اسلام طالبانی-داعشی در کشورهای مسلمان همسایه و در
گوشه و کنار جهان سود جویند. دفاع از این جماعت و رژیمشان ننگ و عار است. به نظر ما شایسته و
برازندۀ شما نیست که نقش "سوپاپ" را برای این رژیم ایفا کنید، به این بهانه که "تغییر نظام مشکلات و
مشقّات کشور را خواهد افزود."
(۴)
این را هم گفته باشیم که ما از هر اصلاح واقعی، که ما را نیمگامی به هدف استراتژیکمان
نزدیکتر کند هواداری میکنیم؛ در عین حال از هشدار مردم نیز غفلت نمیورزیم که فریب اصلاحات صوری
را نخورید و راه خود را به سوی هدف نهایی - تغییر رژیم - مصممانه دنبال نمایید.
خانمها و آقایان محترم وابسته به چپ انقلابی!
از دیدگاه ما اگر شما در شرایط حاضر از اوتوپیا و رؤیابافی به زمین خاکی، از ایدئولوژیگرایی به
راهحلّجویی، از طبقهگرایی به انسانگرایی، از حزبسالاری به
مردمسالاری، از سوسیالیسمگرایی به عدالتجویی، از غربستیزی به غربشناسی،
از سرمایهستیزی به پیشرفت و رفاهطلبی، از دینستیزی به تعامل و تساهل با تمام ادیان و
مذاهب، روی آورید، با تجربیاتی که کسب کردهاید میتوانید به مردم کشورمان در رهایی از
استبداد و رسیدن به آزادی و دموکراسی به نحو شایستهای یاری کنید.
در مورد مسائل قومی، اینک تمام احزاب، گروهها و جریانهای سیاسی و افرادی که مدافع حقوق اقوام و
ملیتها هستند باید دریابند که پیش از استقرار واقعی و استوار حاکمیت ملی ایران، مبتنی بر جمهوریت
سکولار دموکراتیک، پیش کشیدن مسائل و حقوق اقوام ایرانی، بیحاصل، تفرقهانگیز و به شدّت
زیانبخش بوده و برباد دهندۀ جنبش رهایی است. در این برهه از تاریخ کشورمان ضروری است که از طرح
مسائل و شعارهای بیهنگام بپرهیزیم، دست در دست هم دهیم تا بتوانیم استبداد دینی را سرنگون کرده
در استقرار رژیم جمهوری سکولار دموکراتیک در وطن عزیزمان توفیق یابیم.
هموطنان نظامی و انتظامی، خانمها و آقایانی که در کسوت نظامی یا سیویل وظیفۀ امنیتی به عهده
دارید!
بیشبهه هیچ انسان شریفی از مصدوم و مجروح کردن و کشتن همنوعان خویش که جز خواستن حقوق حقۀ خود
"خطا و گناهی" ندارند، احساس لذّت، افتخار، غرور و سربلندی نمیکند. کارگری که کار و وظیفهای را
که به او سپردهاند انجام داده، اما چند و چندین ماه است که مزد و حقوق خود را دریافت نکرده است،
کارمندی که با افزایش سرسامآور بهای ضروریترین نیازمندیهای زندگی، ارزش واقعی حقوقش به یک
سوّم و یک چهارم تقلیل یافته، روشنفکر و دانشجویی که فقط با گفتن و نوشتن آنچه در محیط کارش
میگذرد و فشارهایی که دائماً به آنها وارد میشود، به بریدن زبان، شکستن قلم، محرومیت از
کار و تحصیل و زندان و شکنجه تهدید میشود، کسانی که با داشتن مهارتهای شغلی گوناگون
بیکارند و در نتیجه فقر غذایی، بیماری و مرگ خود او و خانوادهاش را تهدید میکند؛ در
حالی که حاکمان به حیف و میل اموال عمومی و حاتمبخشی ثروتهای ملی و دزدی و سوء استفاده با
واحدهای میلیونی و میلیارد دلاری سرگرمند، و یا مالباختگانی که ذخیرۀ یک عمر کار و تلاششان
را غارتگران و دزدان صاحب مقام و منصب ربوده و آنها را به خاک سیاه نشاندهاند، و
خانوادههایی که سرپرست خانواده و یا فرزندشان، اعم از دختر و پسر، ربوده شده و به اصطلاح به
"فتوای" آخوندی بی سر و پا که در جمهوری اسلامی صاحب مقامی شده کشته شده و جسدش در بیابانهای
اطراف شهر پیدا شده است، حق دارند به خیابانها بریزند و مانند همۀ مظلومان و ستمدیدگان حق خود را
مطالبه کنند و یا مجازات جنایتکاران را خواستار شوند و فریاد کنند:
و با این حرکتِ شجاعانه و با استقبال از مرگ، جنایتکاران، غارتگران و مزدورانشان را لگدمال کنند و با
دادن قربانیها به حقوق حقۀ خود دست یابند.
اینک ملت ایران از شما انتظار دارند که یک لحظه به خود آیید و پیش وجدانتان داوری کنید و از خود
بپرسید: سرکوبی و کشتن ستمدیدگان و مظلومان و دفاع از جنایتکاران، شیادان و جبّاران در هر کسوتی چه
مباهاتی، چه ثوابی دارد؟
به این اندرز ارزشمند امام علیبن ابیطالب (ع) گوش فرا دارید و عمل کنید: "یار و یاور ستمدیدگان
باشید و دشمن ظالمان."
جوانان برومند و توانای ایرانی!
آیندۀ کشورمان در دست شماست، تاریخ یکصد سالۀ اخیر کشورمان را با مراجعه به منابع معتبر به دقّت مطالعه
کنید، و حوادث چهل سالۀ کشورمان را با دقت بیشتری بررسی نمائید تا مسؤولان واقعی مشکلات روز افزون این
مملکت و مردم آن را به خوبی و به درستی بشناسید.
جوانان گرامی! در ورای همۀ گرایشهای عقیدتی و مصالح گروهی، حزبی و قومی، همۀ ما میبایست زیر شعار نفی "جمهوری اسلامی ایران" که مبتلای بیماری علاج ناپذیر "ولایت فقیه" شده و کشور ما را به سوی نابودی میکشاند؛ و ایجاد ایرانی آزاد، آباد و سربلند، تحت حاکمیت یک "جمهوری سکولار دموکراتیک" متّحد شویم و به پا خیزیم و برای اجرای این وظیفۀ خطیر، در داخل و خارج متناسب با زمان سازماندهی و برنامهریزی کنیم.
اینک در شرایطی که رژیم حاکم دچار بحران داخلی و خارجی شده ما آرزومندیم که این دگرگونی و تغییر، بدون
خونریزی و ویرانی در کشور ما صورت پذیرد. اگر چه از این امامزاده (جمهوری اسلامی ایران) انتظار
چنین معجزاتی نمیرود. امّا نظر به اینکه هرچه زمان میگذرد امواج نارضایتیها و عصیان مردم
خروشانتر میگردد و احتمال وقوع حوادث ناگواری پیشبینی میشود، لذا ما به عنوان یک
وظیفۀ وجدانی و ملی راه گذار مسالمتآمیز را به حکومت جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنیم و
برای مبارزان توسل به شیوههای مسالمتآمیز نافرمانی مدنی را در شرایط حاضر صلاح
میدانیم، شیوهای که "دختران خیابان انقلاب" آغازگر آن بودند، و به دوشیزه ویدا موحدی که
اولین گام را در این راه برداشت و سایر دختران و بانوانی که این حرکت را تداوم بخشیدند، تحیّات و
درودهای خود را تقدیم میداریم. حال این مبارزۀ الزامی چه سرانجامی خواهد داشت و در کجا به ناچار
شکل مبارزه تغییر خواهد یافت، بستگی به رفتار و واکنش سردمداران حکومت جمهوری اسلامی خواهد داشت.
استفاده از مطالب این سایت آزاد است.